مهد کودکهای فاشیسم

 

    

 

  قلعه خوفناک عقرب

 

 

 

قاراداغلی دان اولدوزو...2

 

بند سوم ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشرمی گوید:

..." پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به دیگران اولویت دارند."

در سالهای اخیر به دلایل متعددی تلاش می شود تا زبان و فرهنگ تورکی محدود شده و از بین برود. طراحان این سیاست و کسانیکه آمال و آماج آنرا دنبال می کنند، دیگر کار را به جایی رسانده اند که کودکان ما حق تکلم به زبان مادری خود را ندارند.

تا چند سال پیش مدرسه یکی از ویژگیهای مشترک دانش آموزان غیر فارس بود، اما اکنون قلعه عقرب خوفناکی که کودک 4،3،2 و یا 5 سالۀ ما بعنوان خانه دوم به آن پا می نهد" مهد کودک" ها هستند. همگان  مشاهده کرده اند که چگونه طفل معصوم جدا شده از آغوش گرم مادر که جز محبت مادرانه و پدرانه چیزی ندیده و تجربه نکرده ا ست،  بعد از تجربه اولین روز اقامت در این قلعه خوفناک  در دفعات دوم و سوم و... با گریه و زاری و التماس از رفتن به این مکان سرباز می زند!

حال در پردۀ ابهام است که در آن مکان چه بر سر این موجود بی دفاع می آید که هر روز صبح شاهد گریه های ممتد و عاجزانه این  اطفال عزیز در مقابل درب ورودی مهدها می باشیم!

در درون مهدکودکها هر روز اتفاقات نگران کننده گوناگونی می افتد که کودکان به دلیل عدم توانایی در بیان آنها قادر به انتقال صحیح اخبار این حوادث به والدین خود نیستند.

بی تردید  یکی ازاین بلایا که  در ایالات غیر فارس چندان هم مبهم و دور از چشم نیست  تحقیر زبان مادری طفل و تغییر آن به سمت زبان قاتل است.

اگر کودک خردسال در یک جمع عمومی جرأت تکلم به زبان مادریش را نداشته باشد، تحقیر خواهد شد و مسلما ً از قدم نهادن در آن محیط سر باز خواهد زد .بنابراین این طفل به ناچار بعد از چند مدت تبدیل به یک موجود آسیمیله شده و بی هویت می گردد و حتی بعد از بازگشت از مهد به خانه ، پدر و مادر خود را به دلیل تکلم به زبان بومی تحقیر و تخفیف خواهد کرد.

مسأله دیگری که مطرح می باشد این است که تا چند وقت پیش فقط والدین جوانی که شاغل بودند و فرزندی داشتند که نمی شد در خانه تنها گذاشت،وی را به مهد کودک می فرستادند .متاسفانه مطابق آمارهای موجود اکثر مشتریان مهدکودک ها خانواده هایی هستند که مادر خانه دار و پدر دارای شغل آزاد هستند!

اکنون باید به علامت سوأل بزرگی که در ذهن هرانسان عاقلی ظاهر می شود، پاسخ داد. اینکه چرا باید کودک عزیز و دلبند خود را که برای پدر و مادر  عزیزترین شخص دنیای آنها است،بی دلیل به دست یک عده اشخاص سپرده شوند که حتی برای زبان و فرهنگ خود ارزش قائل نیستند و هیچ عمل غیر انسانی دیگری هم از ایشان بعید نیست؟!

 ما داشتیم و داریم کودکانی را که در یک چنین محیط هایی دچار روان پریشی، شب ادراری،از دست دادن اعتماد به نفس و دهها ضعف روحی و شخصیتی شده اند که حتی در سنین بزرگسالی نیز غیر قابل جبران می باشند.

به طور کلی درچنین مراکز آموزشی، مسئولان غیر دلسوز با آگاهی بر سیاست های شوونیستی و شناخت نیازهای روانی کودکان، هدفشان از هر نوع برنامه ریزی آموزشی، تخریب شخصیتی و خدشه دار کردن هویت ملل و اقوام غیر فارس از همان سنین کودکی است.

البته در کمال تاسف نوک دیگر پیکان تخریب هویت کودکان را باید متوجه والدین آنها ساخت.

متأسفانه پدر و مادرها به بهانۀ اینکه کودکشان در مدرسه با مشکل فارسی صحبت کردن مواجه خواهد شد،او را به مهد کودک می سپارند . اما آنچه در اینجا حائز اهمیت است ضروری نبودن یادگیری فارسی توسط این کودکان است. چرا که مطمئنا سیاست آسیمیله سازی آنها در مدارس با هزینه های شگرف و هنگفت اجرا خواهد شد!

به نظر من! راه حل مشکل فوق این نیست که هر چه بیشتر دست روی دست گذاشته و کودکان خود را در گرداب آسیمیله سازی و بیگانگی گرفتار کنیم ،بلکه بهترین راه مبارزه برای بدست آوردن  حق تاسیس مهدکودکها، مدارس و دانشگاهها به زبان مادری  است تا جلوی تمام  اقدامات فاشیستی فارسی سازی و بیگانه سازی از فرهنگ خودی و دور ساختن کودک از آغوش گرم پدر و مادر گرفته شود.

آری، آموزش به زبان مادری همچون تغذیۀ کودک با شیر مادر ضروری است.

همانطوری که سازمان یونسکو بر آن تأکید کرده است و این کار زمانی عملی است که تدریس زبان تورکی به طور رسمی و آکادمیک آغاز شود و کودکان ما با زبان شیرین تورکی و فرهنگ اصیل آن آموزش داده شوند.

لطفا جهت آگاهی بیشتر از نحوه انهدام زبانهای بومی در مهد کودکهای برروی عبارت ذیل کیلیک کنید:

 

عملیات انهدام زبانهای غیر فارسی در مهد کودکهای ایران کلید خورده است

 

 

به امید آن روز